سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شرح دعای صحیفه قسمت سیزدهم (سه شنبه 87/2/10 ساعت 12:41 صبح)

اللهم صل علی محمد و آله,و خلصنی من الحسد,واحصرنی عن الذنوب,ورعنی عن المحارم,ولا تجرئنی علی المعاصی,واجعل هوای عندک,ورضای فیما یرد علی منک,و بارک لی فیما رزقنی,و فیما خولتنی,و فیما انعمت به علی,واجعلنی فی کل حالاتی محفوظا مکلوءا مستورا ممنوعا معاذا مجارا 
و خلصنی من الحسد:من را رها کن,نجات بده از دست حسد.کی میگه منو رها کن؟کسی که در یک جایی در بند باشد و تقاضای رهایی کند.حسد دراینجا یک دامی پیچیده و خطرناک است که دست و پای انسانها را در هم می پیچونه.

اتقاقات در اثر حسد:

.1امیرالمومنین فرمودند:یکی از گناهانی که بیشتر از هر گناه خود صاحب گناه اذیت می شود و رنج می کشد حسد است.ما یک سری گناه داریم که صاحب گناه ظاهرا لذت می برد.مخصوصا کسانی که زیاد با مفاهیم نورانی دینی آشنا نیستند از برخی از گناهان ظاهرا لذت می برند.اما حسد از جمله گناهانی است که صاحب گناه شدیدا در عذاب و فشار است.

داستانی داریم که در تاریخ آمده.که یک برده ای را به علت کشتن اربابش,قاضی شهر دستگیر کرد.در واقع این برده خودش آمد خودش رو معرفی کرد که آقا بنده اربابم را کشتم.گفتند داستان از چه قراره؟گفت داستان اینه که همسایمون و اربابم از نظر اقتصادی یا حالا اجتماعی با هم رقیب بودند,این ارباب ما هر کاری کرد نتوانست همسایش رو کنار بزنه,نقشه ای شیطانی ریخت من رو به پشت بام همسایه برد به من گفت که من تا حالا از وقتی که تو غلام من شدی به تو بدی کردم؟گفتم نه.گفت غیر از خوبی از من دیدی؟گفتم نه.گفت:حاضری برای من چکار کنی که تلافی کنی؟گفتم:من اینقدر از شما خوبی دیدم که حاضرم جانم را برای شما بدهم.گفت:من این را نمی خواهم دوست دارم جان خودم را در راه خودم بگیری.گفت سر من را گوش تا گوش بِبُر و روی پشت بام همسایه رها کن.این رقیب منه فردا که من کشته شدم این رو به جرم قتل من می گیرن.کسی هم شک نمی کند چون این طرف رقیب منه.همینطوری هم شد ولی غلام رفت خودش رو معرفی کرد.یعنی اینقدر حسد دامی است قوی که انسان را به سمتی می کشاند که حاضر است خودش را بکشد و به جهنم برود.حاضره عذاب جهنم را تحمل کند اما رقیبش سر پا نباشد.لذا میگه و خلصنی من الحسد,دست و پای من را از دام حسد خارج کن.

2.تعبیر دیگه در کلمه ی خلصنی که باز ما می توان نتیجه بگیریم,اینست که وقتی میگه من رو رها کن,یعنی انسان اگر از بند حسد خودش را خلاص کند آزاد می شود.آزادی فکری,آزادی روحی و آزادی جسمی.

3.تعبیر دیگش اینکه:حسد انسان را به جایی می برد که کاملا کر و کور و کاملا بی عقل می شود.یعنی حسد خوره ی عقل است.انسان دیگر عقلانی و منطقی قضاوت نمی کند چون حسود است.آدم حسود آنقدر فکرش را مشغول ضربه زدن به شخص می کند که اگر این زحمت را برای بالا بردن خودش می کشید کلی از اون شخص بالاتر می رفت.
یادمه زمانی که دبیرستان بودیم یکی از همکلاسیهای مارو سر جلسه ی امتحان گرفتند,این بنده خدا با یک روش خاصی دور خودکار با کش تقلب درست کرده بود این بنده خدا رو وقتی گرفتند دیدند که روی کاغذ باریک کامل تمام کتاب رو نوشته بود.معلم بهش گفت:آخه عزیزم این زحمتی که تو برای نوشتن تمام کتاب با این خط بسیار ظریف و ریز روی این کاغذ کشیدی اگر این زحمت رو برای مطالعه کشیده بودی الان بیست شده بودی.حسد دام است چون توان فکری و توان جسمی که حسود برای از بین بردن محسود ازش استفاده می کند آنقدر ساعات زیادی را از این شخص مشغول می کند و آنقدر توان فیزیکی و عقلی و جسمی و روحی او را می گیرد که اگر این توان را در جهت مثبت گذاشته بود کلی بالاتر از محسود خودش بود

حسد دام است چون از دور خودش را زیبا نشان می دهد ولی وقتی درونش میری اصلا تو احساس نمی کنی که شما داری حسادت می کنی.فکر می کنی که رفتار و گفتارت کاملا منطقیه و جایگاه دارد.حتی براش دلیل عقلی می تراشدوبعد این دام طولانی مدت جواب می دهد.کبوترِ در دام, بعد از مدتهای زیادی که هی خورد و لذت برد و در قفس چرخید و اصلا نمی خواست پرواز کند و دنبال دانه برود بلکه دانه را براش آماده می آوردند ,غم و غصه ی آب نداشت,سرما و گرمایی که این کبوتر می بایست در محیط طبیعی تحمل کند تحمل نمی کرد و ازقفس لذت می برد بعد از مدت طولانی تازه متوجه می شود که دیگه بلد نیست که پرواز کند حتی در طول تاریخی که انسان حیوان رو اهلی می کرد بعضی از کبوترها پرواز نکردن درژنشون میره.یعنی بچه ی اون کبوتر هم قادر به پرواز نیست.چون آموزش نمی بیند

مثلا عرض می کنم:طرف در بالاترین درجه ی علمی قرار دارد,ظاهرا در بالاترین درجات اعتقادی قرار دارد,بعد به کجا می رسه؟حسد این شخص را به جایی می برد که شیطان کاملا جلوی این شخص کم میاره.آیه ی شریفه ی قرآن می فرماید:شیطان میاد از این یاد می گیرد.مثالی که از این آیه در قرآن هست. راجع به بلعم بائوراست.عارف مستجاب الدعوه ی زاهد بنی اسراییل که ارتباطش ظاهرا با خداوند خیلی درست بود ولی حسد کار رو به جایی رساند که وقتی موسی آمد این دیگه نفر اول قوم نیست نفر دوم شده.نتونست تحمل کند لذا رفت کلی مرید جمع کرد و شروع به سروصدا و جو سازی کرد.گفتند که آقا شما چرا جوسازی می کنی؟مگه مستجاب الدعوه نیستی؟برو به خداوند بگو که موسی را از بین ببرد.گفت راست میگی همین کارو می کنم در حالی که بنده خدا خودش هم نمی دونست که در دام حسد گرفتار شده.حرکت کرد که بره بالای کوهی که با خدا در آنجا مناجات می کردسوار الاقش بود(خر بلعم بائورا مشهوره,یکی از حیواناتی است که وارد بهشت می شود)الاق بلعم بائورا به زبان میاد که کجا داری میری؟گفت:دارم میرم موسی را نفرین کنم.گفت:مرد حسابی پیغمبر خدا را می خوای بری جلوی خدا نفرین کنی؟گفت:بله.الاق بلعم بائورا گفت من که نمیام.خره با همه ی خریتش از بلعم بائورا بهتر فهمید.گفت:می زنمت تا بری.اینقدر این الاق رو زد تا الاق کشته بود و الاق این عظمت را پیدا کرد که جزو چهار حیوانی شود که داخل بهشت می شوند.

مقدس ترین قشر جامعه ی ما مردان خدا هستند.مردان خدا یعنی کسانی که سالهای سال برای خداوند تبلیغ کردند و فقاهت به خرج دادند و علم الهی را آموختند و حوزه بودند.پنجاه شصت سال گذشته ریششون در مسیر اسلام و در راه تبلیغ اسلام سفید شده و اینها مقدس ترین مردان جامعه ی ما هستند.یعنی مردم ما الان بهشون بگی که مثلا تو شیراز چهار تا آدم خوب رو نام ببر از این چهار تا سه تاش از این تیپ آدمهاست. یک روحانی عالم ریش سفیدی که حسابهاش رو پس داده,تمام دامها رو رد کرده,نه در دام شهوت افتاده,نه در دام ریاست افتاده,نه در دام نعوذ بالله سرقت افتاده.کارهایش را انجام داده و آمادست برای مرگ.
روایت می فرماید:آخرین حبی که از دل علماء بیرون می رود حسادت است
حسادت انسان را کور می کند.تمام ذهنیتش به جای اینکه عقلش برای او تدبیر کند و ببافد غریزه ی حسادتش برایش این ذهنیت را می بافد.
بسیاری از دانش آموزان موفق خوش فکر با عقل و باهوش ما در دام حسادت می یفتند و تبدیل به یک سری از آدمهای افسرده می شوند.مریض روانی
و امام چه زیبا می فرمایند که وقتی حسادت از بین رفت من آزاد می شوم.دیگه فکرم در بند این نیست.

بهترین راه مقابله با حسد اینست که به محض اینکه این غریزه به شما فشار آورد عکسش را عمل کن.که این دستورالعمل(عمل به ضد)برای تمام غرایز شهوانی کاربرد دارد.چون غریزه ی تو ضعیف می شود.اگر حسادت کردی برو جدی مدحش را بگو.ازش تعریف کن تمجید کن.نه اینکه آخر کار خرابش کنی.مثلا میگی:آقا این خیلی آدم خوبی هست من لذت می برم وقتی ایشون رو می بینم.من واقعا خیلی از ایشون استفاده می کنم بسیار آدم مودب و سر به زیر و پاکیه,اهل حلال و حرام,نماز جماعت خون و...!بعدش که تموم شد اضافه می کنم که برادر من آدم باید در دنیا خوبیها رو بخونه.یعنی چی؟؟یعنی اینکه:این شخص بدی هم دارد ولی بهت نگفتم.دوم:ببین من چقدر آدم خوبی هستم فقط خوبیهارو می بینم

واحصرنی عن الذنوب:خدایا مرا از گناهان بازدار.خیلی توفیق می خواهد که کسی خدا اینقدر هوای اون رو داشته باشد که در زمان گناه جلوی جلوی او را بگیرد
باز داشتن خداوند درجه ای است.

مراحل باز داشتن از گناه:

پله اول

.خودت میل به گناه نداشته باشی و دلت بخواهد که گناه نکنی!

پله دوم

تلاش حتی الامکان را برای گناه نکردن انجام دهی.

پله سوم

خداوند تبارک و تعالی سعی می کند که زمینه ی گناه را از دورو برت دور کند.

پله چهارم

اگر وقتی گناهی پیش آمد خداوند تبارک و تعالی سعی می کند که تو آن گناه را انجام ندهی.یک واسطه ای برای تو ایجاد می کند.یک مشکلی برای تو ایجاد می کند.یکدفعه وحشتناک سردرد می گیری.مثلا الان می خواستی نعوذبالله یک دروغی بگی یک تهمتی بزنی ولی خداوند تبارک و تعالی یکدفعه یک مریضی را برای تو ایجاد می کند,یا نه یه کم بالاتر دلت می گیره و آدم دل گرفته رغبتی به گناه ندارد.

پله پنجم

اگر هم گناه کردی خداوند تبارک و تعالی اجازه نمی دهد که این گناه در وجودت بماند و باعث شود که وجود تو فاسد شود.خداوند سریع با یک مشکل,یک سردرد,یک دعوا,یک چیزی این گناه را از وجود تو خارج می کند
تمام این پله ها به شرطی عملی می شود که تو با همه ی وجودت این دعا را بگویی.واحصرنی عن الذنوب.

ورعنی عن المحارم:خدایا نسب به حرمتها به من ورع عنایت کن.ورع یک پله بالاتر از تقواست.تقوا یعنی کسی که خودش را از گناه دور می کند و ورع یعنی کسی که فکر گناه را از خودش دور می کند.چون ما انسانها بنده ی فکر و افکارمون هستیم و معمولا هم مشخص می شود که انسان چه ارتباطی با گناه دارد.

ولا تجرئنی علی المعاصی:یکدفعه انسان را می ترساند.خدایا جرات و شهامت بر گناه را از من دور کن.

خوش به حال گنهکاری که دست و پایش به هنگام گناه می لرزد.خوش به حال گنهکاری که به هنگام گناه دلش می لرزد.خوش به حال گنهکاری که به هنگام گناه نفس الهیش مدام بهش الهام می کند.خوش به حال گنهکاری که بعد از گناه خودش را در آینه نگاه می کند و میگه خاک بر سرت خراب کردی.خوش به حال گنهکاری که بعد از گناه اجازه نمی دهد که گناه در وجودش بماند.چه گناهی؟؟هر گناهی.

و از اینطرف میگه:بد به حال گنهکاری که گناهی را با جرات انجام می دهد.در این خوف یک امید دو یک رجای بسیار بسیار عمیق هم نهفته است.یعنی اینکه امام سجاد نیامده بگه که انجام گناه را از من بگیر.یعنی آقا اگر انجام دادی باب توبه باز است.بلکه بر انجام گناه جرات نداشته باش.در دعای کمیل داریم که میگه:خدایا من کسی هستم که در خلوتها رعایت تو را نکردم,یعنی نه اینکه گناه نکرده باشد به هر حال بشر ممکنه گناه کند.بشر ممکن الخطاست.اما جرات بر معاصی را از من بگیر.اگر یکدفعه کسی گناه من را دید غرق در خجالت بشوم.آدمی که از خلق خجالت می کشد در حقیقت دارد از خدا خجالت می کشد.چون خلق مخلوق خداست و خودش هم می داند.الان چون جشم خدا را نمی بیند خجالتش بروز پیدا نمی کند.اگر خدا چشم خودش را نشان دهد بلافاصله خجالتش بروز پیدا می کند


تو پرانتز برای مومنین و مومنات

نسبت به شخصیت های سیاسی و الهی ما دستورالعملی نداریم که تهمت و غیبت به اینها آزاد است.یک عده از خوبان جامعه ی ما که یک شخصیت سیاسی هم دارند به بهانه ی نفت,به بهانه ی فلان و...مورد تهمت و توهین و غیبت و....واقع می شوند.اینها هم جرات بر معاصی است.متاسفانه بعضی از ماها این پردها برایمان پاره شده و احساس نمی کنیم که اینها هم جزو معصیت هاست

آدمهایی که جرات بر معاصی دارند کنترل زبانشان هم دست خودشان نیست.خدا رحمت کند آیت الله مشکینی را,ایشون گله می کرد که برخی از روزنامه ها نمی دونند این قلم و چاپ کردن چه بلایی سرشون بیاره.ننویس آقا.میره هر چی دلش می خواد می نویسه فرداش هم میگه تکذیب شد.
امروزه رنگ و بوی جرات بر معاصی با ده سال قبل و بیست سال قبل و سی سال قبل توفیر دارد.برادرا و خواهرا,اقوامشون جایزالغیبت نیستند.
برادر ها و خواهرهای جوانتر,معلمها و اساتیدتان جایزالغیبت نیستند.
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند


واجعل هوای عندک:خدایا هوای من رو نزد خودت قرار بده.ما فارسیش رو هم داریم که آقا ,دلم هواتو کرده.

ما از این دعای آقا امام سجاد چند تعبیر می توانیم داشته باشیم:

1.دلمان هوای خدا را می کند.دلتنگی برای خدا.

2.هوای من فقط و فقط نزد تو باشد.یعنی من دلم همیشه هوای تو را داشته باشد.

3. در میان بدن من که روح الهی و شیطانی در کنار همدیگر و آمیخته ی با همدیگر هستند اینها آمیخته هستند اما آموخته نشوند.با هم کنار نیایند.طوری نشود که من یک ساعاتی را در اختیار روح شیطانی خودم قرا بدم و یک ساعاتی را در اختیار روح الهی خودم قرا بدم.نه,بلکه من فقط و فقط آنقدر از هوای تو قدر بگیرم که هوای نفسم هوای الهی شود.نفس الهی در بدن من حاکم شود


ورضای فیما یرد علی منک:و خشنودیم را در آن چیزی قرار بده که تو به من می رسانی.

امام صادق رفتند یک غلامی را بخرند بعد یک غلامی را دیدند و پسندیدند.آقا فرمودند چند؟طرف یک قیمتی را گفت که شاید بیست برابر بقیه ی غلامها بود.آقا فرمود:این غلام که هیکل و قیافه ای ندارد.دلیلش چیه؟گفت:برای اینکه این واقعا عبد است.امام فرمودند:چه طوری؟گفت:ازش سوال کنید.امام گفتند:خب,غلام چی می خوری؟گفت:هر چی شما به ما بدهید.غلام چه می پوشی؟هر چی شما بدهید.کی می خوابی؟هر وقت شما بگویید.چقدر می خوابی؟هر جا شما بگین.چقدر می خوابی؟هر جا شما بگین.کجا می خوابی؟هر جا شما بگین.چکار می کنی؟هر کاری شما بگین.آقا فرمودند این عبده.

خدایا هر چی تو بگی همان رضایت من باشد نه صبر من.نه اینکه حالا چون خدا گفته داریم با تحمل انجام می دهیم.در این انجام دادن رضایت هم حاکم باشد.اینکه خدایا دوست دارم و عشق می کنم هر چه تو بگویی را انجام دهم.

بعضی از ماها با چیزهایی که خدا برای ما خواسته مقابله می کنیم,دعوا هم می کنیم.اولا با خدا مقابله می کنیم بعد هم سعی می کنیم این خواسته را از خودمان دور کنیم.خدا گفته این تسبیح در اختیار شما باشد ذکر بگو و من ذکر که نمی گویم بماند میگم تسبیحت هم بگیر بابا.

خدایا به این نتیجه برسم که بعد از ماه رمضان دیگه خیالم راحت بشه.بگم من یک خدایی دارم هر چه بخواهد برایم خوب است.دیگه به هیچ کس هم کاری ندارم.اگر انسان اینگونه به خدا بگوید و از خدا بخواهد چقدر انسان راحت میشه.چقدر انسان دست و پاش آزاد میشه,چقدر انسان باطراوت میشه,چقدر انسان روحیه می گیرد,چقدر انسان عبادتهاش قشنگ میشه,چقدر انسان تمام نفسهاش عبادت میشه,خدا میگه این بنده ی من از ماه رمضان بیرون آمد,در ماه رمضان نفسهای او را عبادت حساب کردیم و حالا از ماه رمضان بیرون آمده و میگه خدایا هر چه تو بخواهی.وقتی بنده ی من میگه هر چه تو بخواهی یعنی هر کاری می کنه من خواستم و این یعنی عبادت کرده,اطاعت کرده .پس هر نفسی که می کشد باز هم عبادت محسوب کنید.بعد ببین چه خبر میشه!!!راه که میری داری به خدا نزدیک میشی.نگاه می کنی داری نزدیک میشی به خدا.نشستی داری نزدیک میشی به خدا.خوابیدی داری نزدیک میشی به خدا.لذا دیگه لازم نیست بری پنج هزار رکعت نماز بخونی.خود نماز هر وقت خدا خواست برات حال رو می یاره نمازت رو می خوانی برایت حال هم میاره اما دیگه وضعیت تو فرق کرده.خیلی قوی میشی.

و بارک لی فیما رزقنی,و فیما خولتنی,و فیما انعمت به علی:و آنچه که به من روزی کردی,برکت بهش عنایت کن.خدایا اگر در ماه رمضان به پول من می خواهی اضافه کنی بهش برکت بده,به اخلاق من می خواهی اضافه کنی بهش برکت بده.به اجتناب از محارم من می خواهی اضافه کنی بهش برکت بده.اگر می خواهی به نعمتها و سجیات اخلاقی من اضافه کنی,اضافه نمی خوام برکت می خوام.خدایا من اصلا از پول قلنبه خوشم نمیاد من پول دوست دارم روش بره.

اینطوری است که انسان رمضانش با رمضان قبل فرق می کند,هفته اش با هفته ی قبل فرق می کند, دهه ی اول رمضانش با دهه ی دوم رمضانش فرق می کند,دهه ی اول رو بهش میگن دهه ی رحمت,یعنی خدا می بخشد.دهه ی دوم رو میگن دهه ی رافت,یعنی بخشیده شده ها بیایید در درگاه خدا,چون خدا من بعد می خواهد اضافه بدهد. و متزودة التقوی لیوم جزائک!

خدایا بنده خودم را کنترل می کنم تو به کنترل کردن من برکت بده.خودمم تعجب کنم.من زبانم را کنترل می کنم تو به کنترل زبانم برکت بده .هم کنترل می کنم و هم ذکر میگم و هم حرفی می زنم که چهار نفر رو آرام می کنم,هم حرفی می زنم که چهار تا آدم که محبت ندیدند از این محبت سیراب می شوند.هم حرفی می زنم که مشکل چهار نفر حل میشه.هم حرفی می زنم که....!ببین خدا چقدر برکت میده.طرف اصلا حرف نمی تونسته بزنه لال بوده,خدا بهش برکت میده طوری که عین بلبل برات حرف می زنه. و طرف هم صفا می کنه.طرف تا دیروز چشمهاش رو نمی تونسته کنترل کند خدا به چشمهای او برکت می دهد و چیزهایی را می بیند که کسی نمی تواند ببیند.

واجعلنی فی کل حالاتی محفوظا مکلوءا مستورا ممنوعا معاذا مجارا:خدایا در هر حال مرا از سقوط محفوظ,پنهان شده,بازداشته شده,پناه داده شده و پرهیز داده شده قرار بده.خیلی از ماها تا تا لبه ی پرتگاه می رویم خودمون را عقب می کشیم.اینقدر امام جامع زیراب سقوط رو می زنه که اصلا انسان تعجب می کند مگر اینکه معصوم باشد که بتواند اینقدر جامع با سقوط برخورد کند. سقوط یعنی چی؟یعنی من و تو در یک قسمت از دینمان با سر زمین بخوریم.اینکه اهل تحجد بودم نباشم.اهل نوافل بودم حالا نباشم,اهل نماز اول وقت بودم حالا نباشم,چشمم پاک بوده دیگه نباشه,گوشم پاک بوده دیگه نباشه,زبانم پاک بوده دیگه نباشه.همه ی اینها میشه سقوط.تا جلوترش که آبرو داشتم دیگه نداشته باشم,دین داشتم دیگه نداشته باشم.این میشه سقوط!

راههای جلوگیری از سقوط از دیدگاه امام سجاد:

1.محفوظا:یک محفظه ای دور من قرار بده که من اصلا بیم سقوط نداشته باشم.مثل کسی که یک محفظه براش در نظر می گیرند با اکسیژن کامل بعد می ندازنش تو قعر اقیانوس.بعد میگه هر چی بریم پایین ما مشکلی نداریم

2.مکلوءا:مکلوءیعنی نگه داشته شده.شانه های من رو گرفته باشد و مراقب باشد.دستم تو دست کسی باشد.مکلوء یعنی یک کسی هوای من را دارد

3. مستورا:دیدن سقوط هم تن من را می لرزاند.بعضی از مردم بغل پرتگاه که میرن و لب به لب قرار می گیرند نگاهشون که به پرتگاه می یفته تنشون می لرزه.یک کم اینطرف تر می کشه.مستورا یعنی بی زحمت دیگه حال ما رو نگیر.مستور یعنی اصلا پرتگاه را نبینم که فکرم مشغول باشه که اگر افتاده بودیم چی میشد؟خدایا کاری کن که همین را هم نگم.امام سجاد (ع) داره چهار قبضه سقوط را می بندد

4.ممنوعا:یعنی قبل از اینکه به محوطه ی سقوط برسم یک تابلو زده باشه که خطر سقوط!داخل نشوید.چقدر انسانهایی هستند که اینگونه خودشان را حفظ می کنند
یکی از دوستان به قصد سفر معصیت,به قصد اینکه یک معامله ی حرامی را انجام دهد از مشهد توهواپیما نشسته بود که بره کرمان.نزدیک کرمان هواپیما دچار مشکل میشه و سرو صدا و...طوری که مهماندارها هم کم آورده بودند.چون معمولا این جور مواقع همه باید به مهماندارها نگاه کنند دیدم اونا هم رنگشون پریده و از اونطرف خلبان هم می گفت که این کیسه های هوایی رو بذارید رو صورتتون.می گفت:قریب به نیم ساعت یکی از موتورهای هواپیما از کار افتاده بود و ما هم همش می چرخیدیم و می لرزیدیم که این هواپیما که یکی از موتوراش از کار افتاده بود بنزینش به ته برسه تا وقتی که می خواد بشینه بنزین نداشته باشه و منفجر نشه.نیم ساعت ما تو این حال و هوا می چرخیدیم.می گفت بساطی بود .همه گریه و زاری و توسل و الهی العفو و...!می گفت:من هم همینطور داشتم فکر می کردم که خدایا شکرت می کنم که دارم می میرم قبل از اینکه این معامله ی حرام رو انجام بدم.بعد که به سلامت از هواپیما پیاده شدیم و خطر از بیخ سرمون گذشت.همونجا تو همان فرودگاه پیاده شدم برگشتم رفتم خدمت آقا علی بن موسی الرضا.ببینید چقدر خدا این آدم رو دوست داره.خداونند می فرماید:من بعضی وقتها که بندم رو دوست ندارم وقتی به سمت گناه میره من راهو براش باز می کنم میگم برو.

5.معاذا:باز محکمترش می کند.کجا ممنوعه؟در پناهگاه تو.یعنی من می فهمم که تو من را ممنوع کردی.ولی میگم چه بدشانسی آوردیم دیدی هواپیما چه جوری شد؟ما نشستیم بریم معاملمون رو انجام بدیم اینهمه نون تو این معامله بود.بعضیها اینطورین دیگه !!بنده می فهمم که این بلا از کجا بوده و تشکر هم از خدا می کنم.خدایا ممنونتم

6.مجارا:پرهیزداده شده.یعنی یک چیزهایی که خودم هم خبر دارم که خرابه.یک وقتی من رو تو چیزهایی که خودم خبر ندارم اذیت نکن.تو چیزهایی که خودم خبر دارم که اونجا چه خبره کمک کن







 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 399 بازدید
    بازدید دیروز: 16
    کل بازدیدها: 697613 بازدید
  • ?پیوندهای روزانه
  • درباره من
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • موضوع درباره امام زمان
    رضایت از خدا و از زندگی
    شرح دعای صحیفه
    شهدا از دیدگاههای مختلف
    امام سجاد و سختیهای بزرگ
    امام سجاد و جدش رسول الله
    امام سجاد و پناه به خدا
    امام سجاد و روز شب
    امام سجاد و فرشتگان
    حکایات هاشمی نژاد-400حکایت
    حکایات فاطمی نیا-100 حکایت
    حکایات استاد دانشمند-120 حکایت
    حکایات شیخ احمدکافی_60حکایت
    حکایات انصاریان_120حکایت
    حکایات مرحوم فلسفی_ 45حکایت
    حکایات شهید دستغیب_ 50 حکایت
    متن حکایات علامه حلی_10حکایت
    متن6حکایت از شیخ صدوق
    متن حکایاتی از شیخ عباس قمی_ره
    متن حکایات شیخ مرتضی انصاری
    وصال یار(1)
    وصال یار(3)
    وصال یار(2)
    وصال یار(4)
    وصال یار (5)
    وصال یار (6)
    یقین و محبت (1)
    یقین و محبت(2)
    یقین و محبت (3)
    یقین و محبت (4)
    هیئت علیه هیئت
    ملکوت انسان (1؛2؛3)
    مکتب عشق
    آسمانی شدن
    جهاد علمی
    توبه
    اخلاق کریمان
    موفقیت و سعادت
    متفرقه ها-مهم
    دید ما نسبت به مردم
    عمل به فرهنگ شهادت
    لینک ارگانهای مختلف و مراکز گوناگون
    هر چه می خواهد دل تنگت بپرس
    دانلود شبهات وهابیت و مسائل مربوطه
    فتاوای خنده دار و مستند وهابیها
    حکایت مختلف شخصیه دیدن داره ها
    تصاویر موضوعی
    افتخار خدمت به مردم(1؛2؛3)
    حرف حساب اینجاست...
    دانلود سخنرانی های حضرت امام خمینی
    منبر های آقای فاطمی نیاء-72 منبر
    منبر های آقای دانشمند
    منبر آقاتهرانی
    منبر آقای صدیقی
    منبر علامه مصباح یزدی
    منبر مرحوم فلسفی
    منبر مرحوم کافی
    منبر استاد مردانی
    منبر حجه الاسلام هاشمی نژاد
    پیرامون امام زمان-آیه الله ناصری
    طب قرانی-استاد خدادادی
    طب اسلامی -دکتر روازاده
    شخصی هاش این توست
    اخلاق(آقا تهرانی)
    شیعه...
    عکسها به سلیقه من...
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  • آهنگ وبلاگ من
  •